۲۱:۰۴ چهار شنبه، ۲۴ می ۲۰۲۳
طلسم بیرحمانهای بود، باور کن.
من
از آدمها
دیگر
خیلی خیلی خیلی میترسم.
و همهی این ترس را مدیون تو هستم. مدیون تویی که شرم من را از جندهشدن و زخمشدن و پارهشدن ریختی.
تو
واقعاً
این شبها
چهطور خوابت میبرد؟
نکند شببخیرهای من، که بعضاً طعنهگونه بودند، واقعاً مؤثر افتاده باشند…
نکند شبهای تو واقعاً دارد بخیر میشود…
نکند تو،
تویی که مثال نقض خیلی چیزها بودی،
حالا مثال نقض کارما هم هستی و شبها داری خیلی راحتتر از آنچه استحقاقش را داری
میخوابی..
(باری، تف بر خودشفقتیهای ناکام من — شبت بخیر…)