03:07 جمعه، 1 مارس 19
اگر توجیهی برای فرار خلاقانه از بحران میانسالی تلقّی نشود،
شاید بتوان گفت که واقعاً
حقیقیترین رنگِ بنیادی در طبیعت، خاکستریِ کمی متمایل به تیره است؛
و سیاه و سفید تنها مفاهیم عامهپسندترش هستند، صرفاً برای راحتی درک و هضم موضوع توسط اکثریتِ مصرفکننده و بیچوپاندوندهی جامعه.
تهمتِ خودتأییدگرِ خودفرهیختهبینی را که بهکل بگذاریم کنار
این وسط میبینیم گاهی پذیرش برخی حقایق هستی،
– فارغ از افسردهنگاری فروغ و منزویگریهای هدایت و سپیدآفرینیهای شاملو –
عملاً بهصورت کاملاً بهینه، رفاه کاربر پایانی
– که خودخواهانه، برای خودش هم که باشد، هستهی هستی پنداشته میشوند –
را در پی دارد
و بس.
این وسط
درخت گیلاس
در مه
سرفه که میکند،
تمام واژههایش میلرزند و میریزند روی زمین…
کسی اما نگران نیست، نباید باشد.
درختهایی که برویند ازشان
روح و جسمشان
واژه و احساس و سادگی دارد قلباً، عمقاً، حقیقتاً…
چه کاغذ بشوند و سفید بشنود،
چه زغال بشوند و سیاه و سرخ برقصند.