06:08 سه شنبه، 13 آگوست 19
مثل دستهای آدمبرفی،
در انتهای زمستان…
وقتی با رضایت قلبی، به شکوفهها میبازد.
مثل دستهای مترسک،
در انتهای تابستان…
وقتی کلاهش هم دیگر تابِ ماندن ندارد.
مثل دستهای تو،
در انتهای شب…
وقتی باز به طلوع خیره میمانم تا بیدار بشوم.
مثل دستهای من،
در انتهای سال…
وقتی حتی نگفتی خسته شدهای، و فقط دور شدی.