01:51 سه شنبه، 9 مارس 21
جواب همهی سؤالهای ۸ سال پیشم
را
دارم مییابم — همانچیزی که همیشه فکر میکردم جواب نباشد، اما به سمتش گرویده میشدم: فقط سکوت، و سکوت، و سکوت…
آدمها خیلی شکنندهاند
خیلی تَرَک دارند،
خیلی نازکند و پر از سطوحی که با یک حرف، یک انگشت، یا گاهی یک نَفَس میشکنند…
شکنندهتر از یخِ دریاچهاند
و من،
پشت شیشهی شکستهی آدمها
دلم بیشتر برای خودم تنگ میشود.
ساکت میشوم
تا راحتتر در حلقوم سیاهچاله فرو بروم
و کمک کنم قبل از ذخیره و بازیابی مغزم،
کامل هضم طبیعت و کربنهایش بشوم.
من،
صورتم را به یخ دریاچه میچسبانم
و برای ماهیهای بیزبانتر از خودم دست تکان میدهم. : )
ماهیهایی که با اینکه گیر افتادهاند،
اما تاوان همهی خفگیهایشان را
من دیگر نباید بدهم.
شببهخیر ماهیها
شببهخیر آیدین.