04:32 پنجشنبه، 4 ژوئن 20
سفرهای زیادی هستند که
چمدانم، منرا، با خودش میکشد و میبَرَد و من هم تقلایی نمیکنم. هر چه باشد، سی و اندی سال خلأ را باید طوری پر کرد که با یک فشار و تلنگر دوباره همهش باد هوا نشود.
سفرهای زیادی هستند که
من باز تنها وقتی که به مقصد میرسم میفهمم قبلاً هم اینجا بودهام. و تنها تفاوتش اینست که من احتمالاً از خیلی جهات زخمیتر/مجرّبتر هستم، و بس. و البته همین مهم، بهتنهایی، هم توجیه میکند و هم کفایت.
سفرهای زیادی هستند که
من باز هم طیشان خواهم کرد. مهم نیست چند بار… مهم نیست چند نفس… برای یک مسافر بیخانه، همیشه تنها امید سفری باشکوهتر انگیزه است؛ نه مقصدی نامعلوم و صرفاً در حرف گفته شده.
سفرهای زیادی هنوز هستند که
کفشهای [من] را خوشحالتر از پاهایم میکنند.