15:21 دوشنبه، 23 آگوست 10
کی فکرش رو میکرد
تمام وسوسههای دوازده/سیزده سالگیم رو
دوازده/سیزده سال بعد، پشت ویترین یه کلیکفروشی ببینم.
کی فکر میکرد بعد از دوازده/سیزده سال،
حسرت همه اون چیزایی رو بکشم که دوازده/سیزده سال پیش مطمئن بودم ظرف دوازده/سیزده سال بهشون میرسم.
اما نشد.
به یکی گفتیم مشکل از ساپورت بود؛ به یکی گفتیم مشکل از جامعه و محیط بود. آخرش هم نفهمیدیم چرا با بیمیلی تمام صبحها از خواب بیدار میشیم. چرا دوست نداریم بچههامون هیچوقت بزرگتر از دوازده/سیزده ساله بشن.
لعنت بر تمام بلوغهای پشمالوی سرزده و نارس.