22:06 جمعه، 6 اکتبر 17
و بیشک تو خوب میدانی
که رؤیاها الزاماً با فرارسیدن تاریخ انقضایشان، نابود نمیشوند؛
بلکه کافیاست صحنههایی درشان وجود داشتهباشد، که از نظر زمانی با تعداد شمعهای روی آخرین تولّد همخوانی نداشته باشند…
†
منای که در سرما (سرماهای خوب) و تنها (تنهاییهای خوب) بزرگ شدهام، حداکثر لطفای که میتوانم به بشریّت بکنم اینست که تظاهر به سوشال بودن بکنم وقتی وسعام میرسد؛
و بس.
اما، با اینحال، وقتی هوا باز سرد میشود و من را تنها میگذاری، باز چشمهایم را میبندم و به شمعهای تولّد بهچشم موانع ترقّیام نگاه میکنم. موانع دردناکی که پوستام را در درجهی اول زمخت و در درجهی دوم کلفت میکنند.
†
تو شاید ولی یادت بیاید… باورت بشود…
که،
من
گاهی
دلم برای …