۰۵:۰۱ یکشنبه، ۲۲ نوامبر ۲۰۲۰
دوباره گم شدنم را
باید
هر بار،
که بیدارم کنی،
بیزبان،
جشن بگیریم.
شاید؟
†
واژهها از مغزم…
آیا؟
†
تمام دودهای داخل جمجمهام،
تمام ترسهای زیر پوست آرنجهایم،
تمام ناباوریهای پشت پلکهایم،
باز میزنند بالا؛ به رگهایم، به بالانس لامذهب هورمونهایم؛
وقتی باز،
باز،
باز
یادت میرود که
بین گوشهای کسی که داری فقط خودت را مرور میکنی برایش
هم
یک آدم نشسته.
من هم نکند باید
خودم را
فراموش کنم…
الزاماً؟