۱۸:۰۷ شنبه، ۱۸ می ۲۰۱۳
چی می گفتیم؟
بنویس…
آیدینه زیاد حرف میزنه. آیدینه یاد گرفته افسوس گذشته و درس نخوندن و استنف رو نخوره. آیدینه واقعاً فکر میکنه زندگی بدون DR خیلی قشنگ باید باشه. آیدینه، دوست داره مفید باشه، اما نمیخواد مورد تجاوز واقع بشه. آیدینه اینکاگنیتو میخواد.
چی میگفتیم؟
الئو جان،
هستی هانی؟
اه. تو هم که باز با چشمای باز خوابیدی.
پا شو دیگه.
پا شو ببین شهر پر قورباغههای آوازهخون شده.
پا شو ببین آفتاب اینجا به هر کسی سهم خودش رو میده. و کم پیش مییاد که کسی از سر طمع، واسه دیگران سایه بشه. (اتفاقاً غایبانی پر نور حتی)
الئو
من خیلی وقته یادم رفته بنویسم
اما تو بگو.
من شاید از شنیدن نوارهای خالی پشت تلفنهای وری-لانگ-دیستنس بیحوصله بشم. اما وقتی نمینویسمت، غم هست. زیاد.
وقتی نمینویسمت و فراموش میکنی که بتابی. و من توی سایه، سرشارتر از DR میشم. (گرچه برات مهم نیست)
الئو
من خیلی وقته یادم رفته بنویسم
اما راستش
تو که بهتر میدونی، ننوشتن این روزها یه درد داره، نوشتن هزار درد. باید مواظب باشی همیشه. برات مسئولیت داره. (مسئولیت :دی)
با همهی این اوصاف ولی،
شل کردن همیشه بهترین راه حل هست؛
وقتی حتی مرهم بودنِ حضورِ نصفه نیمهی تو هم، آمپولوار است!