۱۶:۳۶ جمعه، ۳ ژوئن ۲۰۱۱
… که دپ بزنم؛
… که طرح بزنم؛
… که فراموشم بشود همه افسوسهای اینکه گرافیست نشدم و برای یک لقمه نان قرمز را روی زرد نپاشیدم؛
… که سفید شوم و از ترس تنها بودن، به جای روشن کردن چراغ، لینک بدهم و لایک کنم؛
… که «تو»ها باز متهمم کنید، که باز خودمحکوم بشوم که عقدهی اعتمادبهنفسم از آنور پشتبام انداخته مرا.
… که باز.
که.
من لای یک تصویر سفید وسیع فرار میکنم. یا در برف، یا روی کاغذ.