۱۹:۲۴ شنبه، ۱۴ می ۲۰۱۱
هنوز
تمام بعدازظهرهایی که دیر میآیم خانه
دارم
همان خیانتهای قدیمی را
در همان مکانهای قدیمی
با همان انگیزههای قدیمی
میکنم.
بهامید آنکه دژاوو بزنم، به همان خیانتهای غوطهورکنندهی قدیمی — تو.
باور کن
همین دخترکان جدید هم
قدیمیند.
و فقط ۲۰ سالهگی تو میتواند
این وسط – در میان روزوهمهای کهنهی من –
پردهدری کند.
الئو،
من را جایی رها نکن که به گذشته برگردم؛
من را حتی به درخت هم نبند، که دندانهایم تیز است؛
من را ساده نرنجان؛
من را …
من را، تو الئو، در ۱۹ سالهگی دریدی. این نرونهایم هستاند که در کاوشهای دژاووگونهی نیمکرهی لودهی مغزم، به اسم رفع عقده، گذشتههایم را بو میکشند! خوششان میآید، دستپخت مادرشان است.