۰۰:۳۳ پنجشنبه، ۳ مارس ۲۰۱۱
دیدی اسمش نه ترس است و نه فوبیا؟ صرفاً بدجوری به پرفکته دیدن هم عادت کردهایم الئو!
بیدار میشوم (حقیقتش، خب … از خواب می پرم.)
تو هستی؛ صدای بودنت را حس میکنم.
همین اوج پرفکشن هست.
آرام میخوابم.
میبینی حتی شوکهای روحی و جسمی و پریدنهای شدید از خواب هم میتواند نشانههایی از زندگی پرفکت باشد؟
میبینی حتی رعشهها و تیکهای عصبی هم؟
میبینی حتی دشنامهای رکیک هم؟
میبینی؟
از استفن که علیلتر نداریم که پرفکشن را در بیگبنگ هم برایمان معنا کند! من و تو که حتی هنوز هم اوکی ایم!
گرم و نرم و اعجابآلود.
الئو. خوابم میآید. ببخش مسواک نمیزنم و ایمپرفکت میخوابم. مهم اینست که در کنار تو، به پرفکشن تکیه میکنم و میخوابم. اگر نپریدم از خواب، خودت ساعت ۴ بامداد (فور این دِ مورنینگ) بیدارم کن و یادم بنداز همهچیز پرفکتست. باشه؟
شب خوش.