01:00 یکشنبه، 11 فوریه 18
همین اهالی تیخوانا،
که این روزها در تمامیِ مثالهایمان بهصورت سمبلیک و غیرسمبلیک جریان دارند،
در انتها تنها جلوهای از FOMOی شخصیِ خودِ من هستند.
منای که شهرهایی که میشناسم را روی محور زمان پهن میکنم،
و با تو، در زمینهی نشویل و تِنِسی بهتوافق میرسم.
شاید یکی از همین روزها بهاطمینانِ آن برسم که،
حتی اگر توی بزرگراه I-80، هر یک مایل یک تابلوی فاصلهی باقیمانده تا تیخوانا را نصب کنند،
باز هم این انتخابِ خودِ من است که کدام تابلوها را، به چه منظوری، بخوانم.
□
در گذشتهی دورِ من،
باتلاقها و سیاهچالههای زیادی هست. و عمدتاً اثری از نور خورشید نیست.
در گذشتهی من،
که امروز فهمیدم از ۲۰۰۶ به قبلش را ایران جا گذاشتهام (جز هُرم)،
خیلی چیزها ناتمام مانده…
در گذشتهی نهچندان دورِ من،
چیزهایی غرق شده که با محصولات تراریختهای از جنس آینده پُر نمیشود.
□
علیایحال،
من،
اگر به هر دلیلی دوقطبی هم باشم،
باز، هنوز و همچنان،
هر دو قطبم تو را…