۲۰۱۴/۰۶/۰۳
به همهی متنفرمهایم،
به همهی سردیهای سانفرانسیسکو،
□
۲۰۱۳/۰۹/۲۰
Miss World, Miss Myland, Miss My Land
مسخ؟ املت قارچ با روغن کانولا؟! لول.
انتری که لوطیش مرده بوده. نیمرو با روغن حیوانی. نقطه.
DP حیوانی. حیوانی که میگم یعنی در حد گاو و گوسفند. در حد گاو مش حسن.
مرتیکه جلف قرطی؛ با تمایلات خودروشنفکرنمایی غربی…
بخواب بابا.
شب بخیر.
□
۲۰۱۳/۰۴/۲۹
Who said logs should be public?! [Annotation needed]
گُه.
ادا و اطوار نیست که بگوییم لذت خیلی چیزها به نگفتنش است.
□
۲۰۱۳/۰۲/۲۶
Cold or not in Ireland
همه دوست دارن برن استرالیا؛
همه…
همه یعنی خیلیها…
□
۲۰۱۲/۰۱/۱۷
The Serial Number should have been written on the CD
روانشناسهای محترمی که من باهاشون صحبت کردهام،
من رو یاد هلپهای مایکروسافت میندازن. سعی میکنن مشکلاتت رو بشنون، بعد
□
۲۰۱۱/۱۰/۰۹
من هیچ وقت
به پرواز پروانه ها
تکنیکالی نگاه نخواهم کرد.
(حتی اگر نظرم را تکنیکالی بخواهند.)
من هیچ وقت
به رقص شعلهی شمع پای پنجره
– موسم بادهای مهر –
تکنیکالی خیره نخواهم شد.
(حتی اگر کنار یک عکاس نیمه آماتورتر از خودم، مشغول قپی آمدن باشم.)
من هیچ وقت
به مادر شدن مادرک جوانی
□
۲۰۱۱/۰۴/۱۷
.hijkl.n.
الئوی پاک
الئوی مقدس
قربانیهای آرام کالبددریدهشده در قربانگاه پیشگاهش را
– گاهی –
نمیپذیرد.
الئوی پاک
قربانیهای پاکیدهشدهاش را هم
به پاکی و خلوص
قبول ندارد.
الئوی پاک
الئوی مقدس
فقط به آفتاب اقتدا میکند
و لکههای جوشان و مغموم خورشید.
من
ناپاک
یک عصر بیحوصلهی بهاری
به سمت خورشید حرکت میکنم.
□
۲۰۱۰/۱۱/۱۵
شکننده که میشوی الئو،
تمام چسبندگیها و پویندهای کووالانسی و الکترووالانسی بین یونهای پتاسیم نرونهایم سست میشود؛ آمادهی فروپاشی میشود. میلرزم. میترسم که نکند بیشاز بلرزم و جایی دستم، پایم، انگشتم بلغزد و ترک برداری.
شکننده که میشوی الئو،
قفل میشوم.
□
۲۰۱۰/۰۴/۳۰
Draft?!
این پدرآمرزیده هم که دیوار کوتاهتر از دیوار ما پیدا نکرده!
شب بهخیر و خدا نگهدار.
تا موقعی که یه پدرآمرزیده دیگهای پیدا بشه!
□
۲۰۱۰/۰۴/۳۰
DVD
فلمین : ۱،وروتزو : ۱،الئونورا : ۱،الئو : ۱،آفندد : ۱،تف غلیظ : ۱،سوزن بان : ۱،وبلاگ بکر : ۱،شاعرگی : ۱،سرباز پیک : ۱،شبح سرگردان : ۱،پرایزنر : ۱،پینوکیوی عزیز : ۱،درب خروج اضطراری : ۱،مو فرفری : ۱،زوم اپتیک : ۱،شهر نیمه متمدن : ۱،ماهی گیر : ۱،خوش بخت ترین آدم دنیا : ۲،دخترهای شهر : ۲،سنگ کاغذ قیچی : ۲،مشهورترین وبلاگ نویس : ۲،کاهدون : ۲،کفشای من : ۲،موسیو : ۲،آدمک های مسنجر : ۲،معمولی بودن : ۲،خوک کثیف : ۲،دولول : ۲،آیدین : ۳،حوری : ۳،تیلدا : ۳،ابرهای پراکنده : ۳،دوتا دوتا : ۳،هوس شمال : ۳،شامپاین : ۳،بوزینه : ۳،جودی پندلتون : ۳،شب به خیر : ۳،تلویزیون فروش : ۳،ژوکر : ۳،خرده بورژوا : ۴،هفت تیر : ۴،دائم الخمر : ۴،موش کور : ۴،فرفری : ۴،لاک پشت پیر : ۵،انگشت هایم : ۵،خون دماغ : ۵،یکی یکی : ۶،اتقلاب و ریشه های آن : ۶،لب خوانی : ۶،پیانو : ۶،حسا برسی : ۶،موزیک عاشقانه : ۷،قژقژ : ۷،تخممرغ گندیده : ۷،وبلاگ سکسی سحر : ۷،داف : ۷،عکس های اسب : ۸،نارگیل : ۸،پری دریایی : ۸،کلیشه : ۸،پینوکیو : ۹،پرچین : ۹،کود حیوانی : ۹،شهر متمدن : ۹،لامپ کم مصرف : ۱۱،مترسک : ۱۲،قناری : ۱۶،الگوریتم : ۲۰
□
۲۰۱۰/۰۴/۳۰
swi(g)-side
underblogs are written.
silence must be heard.
just because the sky is high,
high enough to fly.
— Aidin.
□
۲۰۱۰/۰۴/۳۰
Rapid slow connection – or – downloading in the cuban rain
ایزابل
تمام مدت
ساکت
بود.
□
و – جای شما خالی –
حسابی گرم شدیم؛
و – به جای همهتان –
خندیدیم؛
بعد – اما، تنهایی – برگشتیم خانه
و من سعی کردم فکر کنم که
تا ۲ سال بعد – که جای شما خالی، زِرتی میگذرد –
چند آخر ِهفته مانده.
□
ایزابل
تمام شب – هم، حتی، هنوز –
ساکت بود.
فکر نکردم ممکنست مرده باشد؛
این جور فکرها آدم را بهجایی نمیرساند.
فکر نکردم ممکنست رفته باشد؛
این جور فکرها آدم را به جاهای خوبی نمیرساند.
فکر نکردم ممکنست فراموشـم کرده باشد؛
این جور فکرها آدم را به تیمارستان میرساند.
راستش هیچ فکر خاصی نکردم،
فقط دلـم تنگ شد. همین.
آرام آرام رفتم بالای سرش…
{ این را بگویم که من از بچهگی استعدادی در یافتن علائم حیاتی و تمایز انسان خوابیده با مرده نداشتم و فکر میکردم در خواب، آدم، تقریباً میمیرد }
فکر کنم خواب بود؛
– چون زمستان فصل خوبی برای مردن نیست –
.
صبح که بیدار شدم
ایزابل
نبود؛
اما سکوتـش
– تا دلتان بخواهد –
بود.
□
۲۰۱۰/۰۴/۳۰
Lonesome cowboy
دِر واز اِ لُنسم کابُی، حو رُد هیز هُرس اُل دِی
اَت نایت هی سلِپت این دِ مونلایت، تیل هی هِرد دَت میدنایت طرِین
اَند دِن دَت لُنسم کابُی، لوکد آپ اَت دِ ستارز این دِ سکای
آی ویل لیو مای لَند ند مای هُرسِز، آن دَت میدنایت طرِین آ ویل راید
تو دِ سیتی، فار اکراس دِ پِلِینز
تو دَت سیتی، آن دَت میدنایت طرِین، هیر ایت کامز
چوب چوب چوبی… آن دَت میدنایت طرِین
اَند دِن دَت لُنسم کابُی، ستپد اینتو اِ بار
اِ پرتی گِرل سلید اُور نایس اَند ایزی، بُی یُر مانی وُنت گُ فار
شی تُک هیم آتساید تو اَن الی، هی گات دراگد اینتو اِ فایت
اَند اِ بُلِت سِنت هیم دائینگ، اَند هی کرسد دَت مونلِس نایت
این دِ سیتی، فار اکراس دِ پِلِینز
این دَت سیتی، هی کود هیر دَت میدنایت طرِین
چوب چوب چوبی… هی کود هیر دَت میدنایت طرِین
اَند نُ دَت لُنسم کابُی، ایز لِین بنیث دِ کلِی
هیز هُرسِز دِیر ستیل وِیتینگ، فُر هیز گان اِوِی
نُ ایف یو ثینک دِ گرَس ایز گرینِر آن دِ فار ساید آو دِ هیل
اُل یو کابُیز، تِیکیت ایزی، دِرز نُ گرس دِر اَت اُل
این دَت سیتی، فار اکراس دِ پِلِینز
این دَت سیتی، یو بِتِر میس دَت میدنایت طرِین، هیر ایت کامز
چوب چوب چوبی… یو بِتِر میس دَت میدنایت طرِین
چوب چوب چوبی… دَت طرِین ایز کامینگ فُر یو
□
۲۰۰۹/۱۲/۳۱
نیمه شب
اسب را بیدار کردهام
که رامش بکنم
□
۲۰۰۹/۱۲/۰۹
To make it satisfied
چرا هیچکدومتون به حرفهای زیگموند اعتقادی ندارین؟ حالا یه اشتباهی کرد، با صدای بلند داد زد… دیگه نباید که بُکُشینش.
□
۲۰۰۹/۱۱/۱۳
دوستان:
– داداشم
– پسرخالهم
– E.T.
– …
– و همه خوانندههای گل وبلاگم که با کامنتهاشون باعث میشن توی این پاییز سرد، دلم گرم بمونه.
(بالای صفحه)
□
۲۰۰۹/۱۰/۳۰
هوش
و
خلاقیت
□
۲۰۰۹/۰۲/۰۱
Where were you last night
از ساعت ۳ صبح تا ۱۰ صبح هر ۵ دقیقه اسنوز زدن بدون وقفه.
و به مزرعه و همهی ملحقّاتش دریوری گفتن
و صبح
طوری بیداریشدن
که انگار نه انگار شب کثیفی بودهاست.
کثیفتر از تمام تن من.
□
۲۰۰۸/۰۳/۰۹
اون آدم [دیگه] نیست؛
اون [دیگه] آدم نیست.
□
۲۰۰۴/۱۱/۰۶
پسرکی که یک روز،
باد او را به سمت دیگر مزرعه برد…
پ.ن.
دلم برای همهی مترسکهای مزرعهام تنگ میشه…
خیلی تنگ میشه…
این وبلاگ دیگر ادامه نخواهد یافت…