05:55 یکشنبه، 30 مارس 14
مثل شیر تازهی گالنی، که تاریخ انقضاش رو روی گردنش مینویسن؛
مثل کنسرو لوبیا، که تاریخ انقضاش رو در ماتحتش مینویسن؛
یا
مثل عسل، که میگن تاریخ انقضا نداره؛ تو هم با خیال راحت میذاریش بمونه. بعد یهو کاملاً بدون هماهنگی قبلی و با حداکثر غافلگیری، وقتی میری بخوریش بعد از یه مدت، میبینی اینم منقضی شده…
19:32 سه شنبه، 25 مارس 14
هر دلی که میدیدیم تازه بود…
20:11 یکشنبه، 9 مارس 14
دریا
باید
تو شب باشه.
که حتی چیزایی که میخوای رو هم نتونی ببینی؛
و بری،
مستقیم
پیاده
با پیرهن و شلوار همیشگی
توش …
دریا
باید
تو شب باشه.
هر dumb ای یه روزی dump میشه؛ اما خیلی خوبه آدم بفهمه اگه dump شد الزاماً dumb نبوده.
یا لااقل همچین حسی بهش دست نده.
دنیا اگه …
یاد میگیریم چالشهایی که میخواهیم را انتخاب کنیم؛ و فقط آنها را ببریم.
یاد میگیریم روی چالشهایی که میخواهیم ببریم فکوس کنیم.
یاد میگیریم چالشهایی که مهم نیست را گاهی ببازیم، برای دلخوشی سایرین.
یاد میگیریم چال…
تو اما،
من را بازنده بپندار.
تو با شماتتهایت؛
تو من را چالیدهای لامصب آخر! از منِ چالیدهشده واقعاً چه بیشتر میخواهی؟
آنقدر در گِل غلطیدهام آخر، که حتی رغبتِ دست دادن با من را هم نداری لامصب؛ چه رسد به اینکه بخواهی کُشتی بگیری!
یاد میگیریم…
یاد میگیریم هر روز صبح یا دوش بگیریم یا اصلاح کنیم.
یاد میگیریم هر روز صبح را با خنده آغاز کنیم.
یاد میگیریم از قلبدرد ناشی از بیخوابی نرنجیم.
یاد میگیریم… یاد میگیریم… یاد میگیریم از یادگرفتن خسته نشویم… یاد میگیریم فراموشمان نشود فراموش شدن اجتنابناپذیر است… یاد میگیریم…
□
دووود!
فاک ایت.
لامصب،
گیریم که اصلاً یاد میگیریم…
گیریم اصلاً در حد سرخشدن تمام سفیدیهی چشم هم یاد گرفتیم تمام نکات انحرافیات را…
حتی،
نقش لبخندهای تو را با گِل خلق کردن هم، گیریم که میگیریم…
مستی را هم با خنده قورت دادیم…
فحش هم ندادیم
و سوشیاللی خندیدم…
خب،
بعد،
چه؟
قایق سردمان رو دریاچهی یخزده را…
…
… باید آتش بزنیم که گرم شویم؟
آخر؟
اینکه آدم از کیک توتفرنگی، فقط توتفرنگیهاش رو برداره واقعاً کار زشتیه.
حتی اگه بعدش بخواد بره یه گوشه و تنهایی کلّی بخنده…
یا حتی اگه بخواد بعدش که فهمید کار زشتی کرده، بره کلّی گریه کنه…
□
خیلی موقعها آخه،
راستش،
بحث این نیست که آدم نتونه کیک توتفرنگی بخره،
یا حتی وقت نداشته باشه…
بحث اینه که آدم دلش میخواد یکی باشه که کیک توتفرنگی بخره، بعد بیاره تعارف کنه؛
بعد تو توی چشاش نگاه کنی و وقتی توتفرنگیهاش رو جلوی چشمش ورداشتی،
فقط با تو همزمان بخنده!
و واقعاً و از ته دل بخنده؛ و حتی براش کس دیگهای مهم نباشه که بخواد نگران باشه که نمیتونه کیک توتفرنگیِ بیتوتفرنگی رو به اون بقیههه تعارف کنه…
و واقعاً و از ته دل بخنده؛ بدون هیچ منتی. بدون هیچ چشمداشتی. فقط برای خنده و چشما…
□
آدمی که تنها زندگی میکنه معمولاً کیک یا از این چیزای تزئینی نمیخره.
چون میمونه تو یخچال خراب میشه.