17:32 جمعه، 31 دسامبر 10
بچهم بهم خیلی افتخار نخواهد کرد.
میدونی که. میگه «از این مامانا میخواستم که میرفتم دانلود میکردم!».
ریئلی ساری، هانی.
بچهم بهم خیلی افتخار نخواهد کرد.
میدونی که. میگه «از این مامانا میخواستم که میرفتم دانلود میکردم!».
ریئلی ساری، هانی.
قضیه همان پیچیدگی و شیدایی زبان هست، وقتی دلیلش را میگویم To have someone to share و تو …
تو دلت نمی خواهد من را با کسی قسمت کنی و من دلم می خواهد دنیا را با تو قسمت کنم.
بدبختی دقیقاً از اونجایی شروع شد که توهّم زدیم که
«شب ما را نربود …»
در حالیکه دیگر صبح شده بود و چتر نجات ما لای درختان گیر کرده بود و میخندیدیم.
شب ما را اگر نربود،
تقصیر خودمان بود که صبحانهمان را زیر عکس چارلی،
با نیّت جبرجغرافیایی، قربتاً الیا… میخوردیم.
شب اگر ما را نربود،
قاصر، ماه بود. دشنام بر ستاره چرا؟
پاییز…
همیشه باید سعی کنم موقع با-صورت-زمین-خوردن حواسم باشد که صورتم فولی شیود باشد؛ چون با آب ِ زلال میشود همهاش رو پاک کرد. اما با تهریش، باید یک عمر بمانی از لابهلایش گل و لای بیرون بکشی.
پاییز…
همیشه باید سعی کنم موقع زمین خوردن لبخند بزنم. سر پا بایستم و بعد آمادهی descend برای فراموشی باشم.
پاییز…
مثل پاریس است. وقتی داخلش میری و باهاش عکس میندازی، تازه میفهمی فرق داشته با آنچیزی که توسط میداشتهای باید باشد.
دنبال فصلی دیگر باید بگردم. شهری دیگر. آدمی دیگر. بک گراندی بهتر. برّاقتر.
پاییز…
در من است. که گلویم صدای برگهای خشک شده میدهد و دم صبح دهانم مزهی جنازهی گنجشکهای پوسیده.
پاییز…
تمامی ندارد. میسابم. تمام خاطرهها را کلاسهبندی میکنم — هر کدام در فولدر خودشان. اما من به بیداری محکومم. من به مورد انتظار داشتن واقع شدن محکومم. من به فراموش شدن بعد از مدتی محکومم. من به تسلی خودم با حرف تمام ناپلئونها و چرچیلها و برنارد شاو های روزگار محکومم؛ که ۹۰ درصد وقتم به توجیه خوب بودن بگردد، ۷۵ درصد به توجیه کول بودن این عزیزان، ۶۰ درصد به توجیه صرفهی احساسی کول بودن و نهایتاً … باز پاییز.
بزرگترین درد در پاییز است که باید به فکر درد گریز بود.
من در پاییز فرار میکنم. قبل از آنکه تسخیر بشوم در پاییز و بخواهند تمام تنم را زیر کپهای خاک دفن کنند تا تمام عصرها و غروبها مردهآلود، به صدای کلاغها گوش بدهم. کلاغهای خاکی پاییزی. کلاغهای وراج و پیروز. کلاغهای بیپنجره، بیپرده، بینور. خردهکلاغهای پاییزی ِ پاییزهایِ جوانی فرتوت من.